انتخابات در ترکیه، پیروزی در قدس

در ساعات پایانی دیشب که در حال مطالعه برای امتحان میان ترم درس کیفرشناسی بودم، برای رفع خستگی به سراغ شبکه الجزیره رفتم که دیدم «رجب طیب اردوغان»، در جمع انبوه هوادارنش، در مراسم جشن پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات، همصدا با مردم ترکیه، در پایان یک سخنرانی پرشور، سرود پیروزی خواند. اردوغان در این سخنرانی گفت: «امروز علاوه بر پیروزی مردم ترکیه، قدس پیروز شد، فلسطین پیروز شد و جهان اسلام پیروز شد.» او تاکید کرد که دموکراسی ترکیه از این پس می تواند الگویی برای منطقه و جهان باشد. شبکه تی آر تی ترکیه هم سخنرانی او را پخش می کرد؛ اما من چون ترکی نمی دانستم سخنرانی اردوغان را از الجزیره دنبال کردم. درباره پیروزی اسلام گرایان ترکیه نکات ذیل به نظر من مهم است:
. حزب عدالت و توسعه طی یک دهه گذشته در سه انتخابات پی در پی با رای مردم مسلمان ترکیه به پیروزی رسیده که در تاریخ این کشور بی سابقه است. پیروزی های پیاپی حزب عدالت و توسعه، بی سبب نیست. رهبران اسلام گرا و سخت کوش این حزب در طی هشت سال گذشته برای رشد و پیشرفت اقتصادی ترکیه کار موثر کرده و برای مردم کشور خود زحمت کشیده و کار کرده اند. برخلاف احزاب سکولار که غالبا در دوران قدرت و حاکمیت خود به فسادهای گوناگون اقتصادی و اخلاقی آلوده می بودند، نمی توانستند اعتماد مردم را همچنان با خود داشته باشند. از رهبران سکولار ترکیه به نظر من بهترینش دولت «تورگوت اوزال» بود که برای توسعه ترکیه اقداماتی را انجام داد اما حزب مام میهن او پس از مرگش رو به افول سیاسی و مدیریتی گذاشت و در ده سال گذشته بکلی از عرصه سیاسی ترکیه حذف شد.
. احیای هویت دینی ترکیه اما مهم ترین دستاورد حزب عدالت و توسعه بود. برسرکار آمدن خود این حزب نیز مرهون گرایش مردم این سرزمین به ارزشهای دینی است. این رابطه متقابل تاکنون ارزشمند بوده اما همه آنچه باید می شده است هنوز نشده و راه طولانی و دشواری پیش روست. هنوز ارزشهای نظام لائیک مانع از آن است که دختران ترک با حفظ فرهنگ دینی و داشتن حجاب به دانشگاه بروند؛ و یا ... اما تا همینجا هم احیای روحیه دینی باعث عزت و اقتدار ملت ترکیه در جهان خصوصا در بین مسلمانان گردیده و نقش ترکیه را در تحولات خاورمیانه پر رنگ ساخته است. رفتار مقتدرانه و عزت مندانه آقای اردوغان با شیمون پرز در اجلاس داووس و دفاع قاطعانه از مردم فلسطین و بحرین و مصر و دیگر نهضت های رهایی بخش اسلامی هرگز فراموش نخواهدشد.
. روشی که اسلام گرایان ترکیه در عقب راندن سکولاریسم از عرصه سیاسی ترکیه با استفاده از راهکارهای قانونمند و نرم برگزیده اند، کم آسیب تر از هر روش دیگری است که ممکن بود برای احیای ترکیه اسلامی تصور کرد. آنها با این روش موفق شده اند در گام نخست، اقتدار سیاسی نظامیان را بکاهند و با آسودگی بیشتر به کار و خدمت به مردم بپردازند و در عین زمان اهداف راهبردی خود در عرصه نوسازی نظام سیاسی ترکیه را تعقیب کنند بدون آنکه با تهدیدات تند مخالفان داخلی یا قدرتهای سلطه جوی خارجی روبرو شوند. البته حزب عدالت و توسعه در این انتخابات با وجود کامیابی در تشکیل دولت، نتوانست کرسی های لازم برای اقدام مستقل در زمینه اصلاح قانون اساسی در امور ماهوی و ساختاری را به دست آورد؛ اما این فرصت دیگری است که با تلاش هرچه بیشتر و کار موثرتر، علاقه مندی و اعتماد مردم را بیش از پیش به سمت آرمانهای خود جلب و در عین حال از ظرفیت های موجود قانونی برای ایجاد تغییرات لازم بهره ببرند.

نقش ترکیه درباره تحولات افغانستان نیز در ده سال گذشته سازنده بوده و اگرچه نیروهای نظامی آن کشور در قالب ناتو در اینجا حضور دارند اما به دلایل گوناگون نگرش مردم و نخبگان افغانستان به ترکیه - برخلاف نظرات نسبتا منفی که درباره همسایگان ما، هرکدام به دلایلی وجود دارد - مثبت است. حضور ترکیه در افغانستان منفعت طلبانه تلقی نمی شود. این فرصت خوبی را در اختیار رهبران ترکیه قرار داده است تا در راستای راهبردهای کلان منطقه ای خود، نقش موثر تری را در حل و فصل مشکلات افغانستان ایفا کنند.

از ایمان و آزادی تا کیفرشناسی

سه شنبه هفده جوزا، ساعت چهار به دانشگاه رفتم تا به پیشنهاد محمدحسین علیزاده یک همکار قدیمی ام در وزارت معارف، در کلاس جامعه شناسی سیاسی افغانستان مربوط به رشته علوم سیاسی شرکت کنم که دکتور سیدعسکر موسوی تدریس می کند. آقای موسوی که چندسالی است مشاور وزارت تحصیلات عالی است، از فعالان سیاسی سابق با گرایش های فکری – سیاسی مجاهدین خلق ایران است. او از جمله افغان هایی است که در قبل از انقلاب ایران، در قم و تهران علیه رژیم شاه درمبارزات اشتراک داشته است. سال هشتادو سه یک شب که در جمع دوستان، در کابل مهمان ما بود، قصه های جالبی از فعالیت های سیاسی اش در آن سالها می کرد. او بعد از انقلاب به انگلستان رفته و دکتورایش را در رشته جامعه شناسی از آکسفورد گرفته است. علاقه مند بودم ببینم جامعه شناسی سیاسی افغانستان از دیدگاه فردی با چنین سابقه سیاسی و فکری، چگونه بررسی و تحلیل می شود؛ اما وقتی سرکلاسش رفتم جلسه ارائه تحقیقات دانشجویان بود. یک نفر درباره قوم «اسلام خیل»، دیگری درباره «سادات در افغانستان» و سومی درباره «علل عدم توفیق در ملت سازی در افغانستان» تحقیقات کرده بود. سپس به انتشارات عرفان رفتم و کتاب«ایمان و آزادی» اثر دکتور محمد مجتهد شبستری را خریدم که دوست خوبم آقای سیدمهدی سلطانی پیشنهاد کرده بود بخوانمش. شب مطالعه کتاب «کیفرشناسی» را که باید برای امتحان 24 جوزا بخوانم موقتا کنار گذاشتم و تا ساعت یک بعد از نیمه شب حدود شصت صفحه از کتاب ایمان و آزادی را مطالعه کردم. چهارشنبه هم تا صفحه 99 کتاب را مطالعه کردم. قبلا مقالاتی از نویسنده این کتاب در مجلات خوانده بودم و بطور کلی با دیدگاه هایش آشنا بودم اما این بار جزئی تر و با تفصیل بیشتر با نظراتش آشنا می شوم. بحث هایی که درباره مفهوم ایمان در این کتاب شده و همینطور درباره اندیشه و آزادی و انسان، چیزی که با باورهای من مغایرتی داشته باشد ندیدم. تا اینجا بحث ها بیشتر مستند و مستدل بود؛ اما بحث هایی که درباره تجربه دینی شده و نیز ایمان و سیاست و حکومت، بحث ها را قوی ندیدم؛ چون به نظرم چندان مستند و مستدل نیست؛ بیشتر یک سلسله ادعاها از جانب برخی متفکران مطرح شده؛ ولی موضوعاتی است که می شود درباره آنها بیشتر فکر کرد. دلیل مشکل من با این بحث های آقای شبستری این است که با بحث هایی که در طول حدود پانزده سال گذشته در جلسات تفسیر قرآن داشته ایم، ناسازگاری های قابل توجهی دارد. علاقه مندم نقدی بر نظرات او در این زمینه ها بنویسم اما این کار را می گذارم به پس از طرح در جمع دوستان عضو جلسه تفسیر تا در آنجا هم بحثی در این مورد بشود. چهارشنبه هنگام رفتن به طرف منزل، کتاب «آیین در آیینه» که به نظرات دین شناسانه دکتور سروش اختصاص دارد را هم به پیشنهاد آقای سلطانی تهیه کردم. کتاب بسیار قطوری است. با نظرات دکتور سروش آشنایی بیشتری دارم. با مرور فهرست کتاب و قدری تورق، به نظرم رسید که چندان اطلاعات مبنایی جدیدی نسبت به گذشته شاید برایم نداشته باشد اما مطالعه کامل تر این کتاب را می گذارم به بعد از امتحان و یا شاید پایان ترم؛ اما کتاب آقای شبستری را بعد از امتحان کیفرشناسی سریعا تا آخر، مطالعه خواهم کرد. دو کتاب دیگر پیشنهادی آقای سلطانی را هنوز در کابل نیافته ام. پنجشنبه شب و روزجمعه را به مطالعه کیفرشناسی اختصاص دادم. کتاب مورد مطالعه در این زمینه کتابی به همین نام اثر «برنار بولک»، حقوقدان فرانسوی است و کلا به بررسی نظام کیفری فرانسه اختصاص دارد. در این کتاب و بحث هایی از این قبیل، ذهن من همواره متوجه فلسفه حقوق و اخصا کیفر است؛ بدین مفهوم که سیاست های کیفری مبتنی برچه نوع انسان شناسی و کدام اصول و با چه نوع رویکردی باید باشد تا نتیجه بخش باشد؟ اینها به نظرم بحث هایی مهم و چالش برانگیز است که با دیگر دغدغه هایم در حوزه دین، سیاست، جامعه و رسانه و هنر پیوند می خورد.

استفاده از ظرفیت ها - مشکل تعارضات

1. انسان با برخورداری از ظرفیت های «خودآگاهی»، «اراده» و «انتخاب»، همواره - حتی در دشوار ترین وضعیت ها - فرصت تعیین سرنوشت خود را دارد. نمونه های فراوانی در این زمینه وجود دارد و به عبارتی انسان محصول میزان و نوع بهره برداری از سه عنصر خودآگاهی، اراده و انتخاب است.

2. انسان به تناسب فرصت هایی که در اختیار دارد، در برابر خداوند، دربرابر وجدان خود و دربرابر وجدان جمعی بشر، مسوول است؛ نه کمتر و نه بیشتر. آنهایی که به سبب محدودیت های طبیعی درونی یا محدودیت های تحمیلی بیرونی، فرصت بهره وری از سه عنصر پیش گفته را کمتر دارند، مسوولیت کمتر دارند و مهم این است که همین مسوولیت کمتر را به نحو شایسته، به انجام برسانند و بی تردید یکی از عمده ترین این مسوولیت ها کوشش در کاهش دادن و کم اثر کردن محدودیت هاست.

3. تاسف عمده این است که بسیاری افراد – زن و مرد -  از این سه عنصر موثر، کمتر استفاده می کنند و خود را نه چونان «خسی در میقات» قرار میدهند، که چون «خسی به دست باد» می سپارند. زنان و مردان در این موارد یکسان هستند. چه بسا زنانی که خود را از قید این محدودیتها رها ساخته و به اوج «کمال» و «پیشرفت» و «انسانیت» دست یازیده اند و چه بسا مردانی که با وجود همه امکانات و فرصت ها، عمر گرانمایه را به باد فنا داده و به «هیچ» رسیده اند. اگر «آسیه» در قصر فرعون و «مریم»  زیر سلطه و تبلیغات انحرافی کاهنان بتوانند به اوج انسانیت برسند و زنان نوح و لوط در بهترین محیط تربیتی، نتوانند «راه شکوفایی» را بپیمایند، گناه اصلی از کیست؟

4. در زمینه «خودآگاهی» دست یافتن به یک «جهان بینی» روشن با بنیادهای استوار و خلل ناپذیر درباره «انسان» و «خدا» راه بهره مندی درست از دو عنصر دیگر یعنی اراده و انتخاب را فراهم می سازد. آنچه روح دوست عزیزم آقای سید مهدی سلطانی را آزار میدهد و یا تاسف آقای غلام نبی افضلی را در بخش نظرات وبلاگ خانم صحرا کریمی بر می انگیزد، به نحوی به این مسائل مربوط می شود. 

5. آقای سلطانی عزیز با همه خوبی هایی که دارد و تلاش هایی که در راه توسعه معرفت دینی و شناخت اجتماعی به خرج داده و می دهد و با همه انگیزه های نیکویی که در نقد اوضاع اجتماعی – دینی جامعه خودش دارد، اساسی ترین مشکلش به نظر من به این بر می گردد که باورهایش در جهان بینی از شفافیت لازم برخوردار نیست. ایدئولوژی های التقاطی، چشم انداز فکری و علمی را غبارآلود می کند. بطور مثال، در بخش نظرات مطلب «ادامه مکاتبه» در این وبلاگ مرقوم داشته اند که: «...علم من می گوید ولایت سیاسی، بعد از ذات مقدس پیامبران تنها از طریق رای مردم ارزشمند است و تنها این راه است که یک جامعه را بیمه می سازد.» و سپس ادامه داده اند: « بنده سکولاریسم و پلورالیسم را جزء آموزهای علمی ای می دانم که اگر دین ما را در بستر تاریخ نگاه نمی داشتند اینها را تائید می کرد.»

سوال این است که ولایت سیاسی ذات مقدس پیامبر چگونه ثابت می شود؟ مبنایش چیست؟ و سکولاریسم چگونه ثابت می شود؟ مبنایش چبست؟ و نظام سیاسی مبتنی بر آن، چگونه نظامی است؟ ولایت سیاسی ذات مقدس پیامبر، از ذات خداوند نشأت گرفته و به مفهوم وحدت سیاست و دیانت است، در حالیکه سکولاریسم مبتنی بر بک نوع عقل گرایی است که مدعی بی نیازی از وحی است و به جدایی سیاست از دیانت حکم می کند. چگونه می توان این دو مفهوم متضاد و متعارض را در یک جهان بینی جمع کرد؟ اگر وجود یک ذات مقدس، برای بشر ضروری و ولایت سیاسی او بر حیات بشر جاری بوده است، چرا همواره چنین نباشد؟ اگر ولایت سیاسی ذات مقدس پیامبر، حکم به استمرار این نوع ولایت در ذوات مقدس ائمه و آنها نیز به استمرار آن در ذوات برخوردار از عالی ترین درجات فقاهت و عدالت کرده باشند آیا بازهم به ولایت سیاسی ذات مقدس پیامبر و استلزامات آن متعهد می مانیم؟

رای مردم در انفاذ حکم ولی سیاسی – پیامبر و غیر پیامبر – یک موضوع دو وجهی است؛ اولا هر حکم و ولایتی بدون رای یا بیعت مردم در عمل، اجرا نمی شود. این یک امر طبیعی است؛ ثانیا چه تضمینی وجود دارد که ولایت سیاسی از طریق رای مردم جامعه را «بیمه» می کند؟ غالب حاکمان بعد از پیامبر، رای (بیعت) مردم را به دست آورده اند. آیا جامعه ها، از ظلم و فساد بیمه بوده اند؟ آیا حکومت های کنونی مبتنی بر سکولاریسم از ظلم و فساد عاری هستند؟ آیا بطور مثال ایتالیا به صدرات برلوسکونی که مبتنی بر رای مردم است، از ظلم و فساد بیمه است؟ آیا حکومت نازی ها که مبتنی بر رای مردم بود، عدالت و کرامت انسانی را بیمه کرد؟ و قس علی هذا تا حاکمیت 5 کشور عضو دائم شورای امنیت بر جهان و داشتن حق وتو با ادعای مضحک دموکراسی!!!

بنابرین باوجود ارزشمند بودن «رای مردم» در انفاذ ولایت سیاسی، باید اذعان کرد که چیزی بالاتر و مهم تر از این «رای ارزشمند» لازم می باشد و آن «دیانت» است که می تواند عدالت و کرامت انسان را به معنای حقیقی «بیمه» کند.

در مورد پلورالیسم نیز باید گفت این مفهوم هم با ولایت سیاسی ذات مقدس پیامبر سازگار نیست. برای پیامبر، «الاسلام یعلوا و لایعلی علیه» است؛ اما برای پلورالیسم، همه باورها در موضع برابر قرار دارند. این که این گونه تعارضات اساسی را برخی دوستان در اندیشه دینی – سیاسی شان چگونه حل می کنند، برای من یک سوال بزرگ است. نکاتی که سلطانی عزیز درباره زنان و مردان و حقوق آنها در تازه ترین نوشته شان نگاشته اند نیز سرشار از این نوع تعارضات و آشفتگی هاست، مثلا این جمله شان که زنان از حق طلاق برخوردار نمی باشند! در حالیکه هر زنی هنگام عقد می تواند حق طلاق را برای خود محفوظ بدارد یا مطالبی که درباره صدای زنان، لباس زنان، ... اشاره فرموده اند، مطالب درست و نادرست بسیاری درهم آمیخته که ...

6. ارتباطات یکجانبه با یک طیف خاص فکری، آفت جامع نگری و درک استدلال و منطق طیف های دیگر فکری است. از روشنفکران و اصحاب علم و معرفت انتظار می رود – دست کم در مقام نظر – به دیدگاه مبتنی بر جهان بینی توحیدی عمیقا بیندیشند و بدون پیشداوری و تاثیر پذیری از وضعیت های سیاسی، به قرآن مراجعه و به استدلال های خداوند در همه امور خصوصا حیات سیاسی – اجتماعی به دقت تامل کنند. در جهان بینی توحیدی، تعارضات حل می شود و انسان به نظام فکری یک دست نائل می شود. در این جهان بینی دعوایی بین زن و مرد، بین حاکم و جامعه ، بین مردم و مردم نیست. دعوایی اگر هست بین ایمان و نفاق، بین عبودیت و کفر، بین عدالت و ظلم، بین کرامت و دنیت، بین فضیلت و استکبار، و خلاصه بین انگیزه های انسانی و الهی از یک سو و انگیزه های شهوانی و منفعت طلبانه از دیگر سو است.

بازتاب جرم در رسانه های تصویری افغانستان

از یک هفته پیشتر که سرما خورده بودم و پنجشنبه دو هفته قبل که سر صنف دانشگاه احساس درد شدید در ناحیه قفسه سینه کردم، اوایل هفته پیش را به مراجعه به داکتر و شفاخانه و گرفتن گراف قلب و حجامت و آزمایش های متعدد سپری کردم. یک داکتر گفت قلب دچار کمبود اکسیژن است، دیگری گفت وضع خوب نیست، سومی و چهارمی گفتند مشکل جدی وجود ندارد؛ یک لابرآتوار، کلسترول خون را 210 و یک لابرآتوار دیگر 215 نشان داد. حالا بهترم اما شدیدا در پرهیز.
روزهای پایانی هفته را تماما در دانشگاه با دکتور جلیل امیدی و دکتور محمد فرجی ها درس داشتیم. دکتور امیدی تاریخ تحولات حقوق و متون فقه درس داد و دکتور فرجی ها کیفرشناسی. عصر جمعه به ارائه تحقیقات دانشجویان در زمینه جامعه شناسی جرم اختصاص یافت. من هم تحقیقم را در زمینه «بازتاب جرم در رسانه های تصویری افغانستان» ارائه کردم که مورد استقبال استاد و دانشجویان قرارگرفت.
در این تحقیق من تلویزیون ملی و سه شبکه تلویزیونی خصوصی را در مدت یک هفته بررسی کردم؛ بدین صورت که در هر سرویس خبری، اطلاعات مربوط به تعداد خبرها، تعداد خبرهای جنایی، جایگاه هر خبر جنایی از نظر ارزش خبری، موضوعات خبرهای جنایی و درصد خبرهای جنایی نسبت به کل خبرهای آن سرویس خبری استخراج گردید.
از تحلیل محتوای سرویس های خبری این چهار شبکه تلویزیونی افغانستان نتایج ذیل به دست می آید:
بلند بودن درصد اخبار جنایی: بطور کلی خبرهای جنایی بخش عمده ای از کل خبرها را تشکیل می دهد. (میانگین؛ 8/45 درصد خبرها). به عبارت دیگر، بینندگان تلویزیون های افغانستان هرشب با حجم زیادی از خبرهای جنایی مواجه می شوند که با توجه به نابسامانی های فراوان کشور، فضای یاس آلودی را برای شان ترسیم می کنند.
زیاد بودن خبرهای امنیتی: در بین خبرهای جنایی، خبرهای مربوط به جرایم امنیتی بخش عمده ای از خبرها را تشکیل می دهد. با توجه به فعالیت های تروریستی مخالفان مسلح دولت افغانستان و عملیات های جنگی ارتش و پلیس افغانستان و نیز عملیاتهای نیروهای بین المللی مستقر در افغانستان که تقریبا همه روزه در مناطق مختلف کشور علیه تروریست ها به وقوع می پیوندد، سرویس های خبری همه این شبکه های تصویری معمولا هرشب با خبرهای متعدد مربوط به جرایم امنیتی شروع می شود. (میانگین؛ 50 درصد خبرهای جنایی، مربوط به جرایم امنیتی می باشد.)
خبرهای مربوط به کشت و قاچاق مواد مخدر، خبرهای مربوط به فساد اداری، به ترتیب درصدهای بالاتری را پس از خبرهای مربوط به جرایم امنیتی به خود اختصاص می دهند.
توصیفی بودن خبرها: بخش عمده خبرهای جنایی جنبه توصیفی دارد؛ اما شبکه های تلویزیونی در برنامه های تحلیلی، به بررسی علل و عوامل و پیامدهای این جرایم نیز تا حدودی می پردازند. با ذکر این نکته که بخش عمده این برنامه های تحلیلی بازهم به جرایم امنیتی و در درجه بعد به جرایم مربوط به فساد اداری و قاچاق مواد مخدر مربوط می شود و کمترین تحلیل ها به جرایم ناشی از خشونت های فامیلی، کودک آزاری، فساد اخلاقی و ... و در مجموع بزهکاری های اجتماعی اختصاص داده می شود.
تلویزیون ملی افغانستان در مقایسه با دیگر شبکه ها، به جرایم اجتماعی بیشتر می پردازد و در عین حال در یک برنامه هفتگی، درباره یکی از جرایم، گزارش تحلیلی تهیه و پخش می کند که در آن، کارشناسان نیز نظر می دهند. شبکه های خصوصی نیز به صورت موردی به تحلیل و بررسی جرایم اجتماعی می پردازند.
پخش زیاد تصاویر جنایی: همه شبکه های تلویزیونی مورد بررسی در این تحقیق، به هنگام پخش خبرهای جنایی، تصاویر مربوط به موضوع خبر را نیز پخش می کنند. تصاویر متهمان دستگیر شده نیز غالبا پخش می شود که این امر با قوانین نافذه کشور منافات دارد؛ زیرا مشخصات متهم قبل از اثبات جرم در محکمه صالحه نباید افشا گردد؛ اما این موضوع توسط رسانه ها در اکثر موارد رعایت نمی شود؛ مخصوصا در جرایم امنیتی، مسوولان بخش های امنیتی مشخصات و تصاویر متهمان را در اختیار رسانه ها قرار می دهند.
منتقدانه بودن اکثر برنامه های تحلیلی: بررسی محتوایی سرویس های خبری و برنامه های تحلیلی شبکه های تلویزیونی خصوصی افغانستان نشان می دهد که نگاه منتقدانه آنها عمدتا متوجه مسوولان دولتی و متهم ساختن آنها به بی کفایتی و کوتاهی در انجام وظایف شان بوده است؛ در حالیکه تلویزیون ملی افغانستان ضمن اطلاع رسانی درباره حوادث جنایی، معمولا موفقیت پلیس و نیروهای امنیتی در کنترل حادثه را مورد ستایش قرار میدهد و کوشش می کند در مجموع پیام مثبتی به جامعه ارائه نماید.

یافته های این تحقیق را اینگونه می توان نتیجه گیری کرد:
الف) باتوجه به توسعه فعالیت های رسانه ای به ویژه رسانه های تصویری در افغانستان در سالهای اخیر و نشر خبرها و برنامه های تحلیلی درباره حوادث و رویدادهای جنایی در این رسانه ها، تاثیرگذاری رسانه ها بر نگرشهای جامعه نسبت به جرایم افزایش یافته است که در حد خود می تواند امیدوار کننده باشد. زیرا جامعه از این طریق از دولت می خواهد به مطالبات آنها در زمینه رفع خشونت ها، کاهش بزهکاری ها و ایجاد محیط امن برای زندگی پاسخ مناسب دهد.
ب) از جانب دیگر حجم رو به تزاید خبرهای جنایی در رسانه های تصویری افغانستان، تاثیرات غیر قابل انکار روانی را بر ذهن بینندگان برجای می گذارد و می تواند فضای نومید کننده ای را در چشم انداز زندگی آنان ترسیم کند. خصوصا که همه شبکه های تصویری در ساعات پربیننده آغاز شب، سرویس های خبری دارند و در فاصله ای سه ساعته مردم مورد بمباران خبری قرار می گیرند در حالیکه بخش عمده خبرهای این شبکه ها را نیز رویدادهای جنایی تشکیل می دهد.
پ) حجم زیاد خبرهای جنایی در رسانه ها، باعث کاهش حساسیت مردم نسبت به رویدادهای ناگوار می شود؛ بطوریکه حوادثی که در آنها تعداد کمتری از افراد صدمه دیده باشند، ممکن است از نظر بسیاری از مردم، موضوع مهمی قلمداد نشود.
ت) به نظر می رسد برگزاری نشست های تخصصی در زمینه جرم و رسانه با حضور متخصصان علوم جنایی و جامعه شناسی جرم و مسوولان رسانه ها جهت رسیدن به یک راهبرد رسانه ای که بتواند به برنامه سازان و مسوولان رسانه ها در زمینه بازتاب رسانه ای جرم کمک کند یک ضرورت قطعی باشد؛ خصوصا با توجه به شرایطی که افغانستان در آن به سر می برد، برگزاری چنین نشست هایی را بسیار ضروری می نماید.