سفرنامه استانبول
شنبه و یکشنبه هفتم و هشتم عقرب، بیشتر وقتم به پیگیری و هماهنگی تولید برنامه های عید قربان و جلسات کاری با برنامه سازان سپری شد. نزدیک شام آقای صدیقی از مرکز رسانه های حکومت زنگ زد و گفت سفر به استانبول صبح فردا انجام خواهد شد. دوربین هندی کم را از بخش فنی گرفتم و به منزل رفتم.
روز دوشنبه ساعت شش صبح به مرکز رسانه ها رفتم. زبیر شفیقی مدیر مسوول روزنامه ویسا، رازمحمد حیدری سردبیر روزنامه آرمان ملی، مجاهد کاکر مدیر خبر تلویزیون طلوع، زیرک فهیم از شبکه کابل نیوز، گزارشگر خبرگزاری پژواک و فریدون خوزن مدیر خبر شبکه افغان نیوز هم آمدند. با آمدن داکتر عاشر رئیس مرکز رسانه های حکومت عازم میدان هوایی بین المللی کابل شدیم. تا ساعت نه و نیم منتظر ماندیم. در این مدت با همسفران بیشتر آشنا شدیم. آقای عاشر از سفر چندی قبل خود به امریکا صحبت می کرد و اینکه رسانه ها در امریکا چنان که ممکن است در اینجا تصور شود، آزاد نیست؛ بلکه در هماهنگی کامل با سیاست های دولت قراردارند. ساعت ده و نیم با آمدن رئیس جمهور پرواز پنج و نیم ساعته ما از کابل به مقصد استانبول به منظور شرکت در اجلاس استانبول با هواپیمایی از شرکت هوایی صافی آغازشد. در هیات شصت و سه نفره هیات افغانستان علاوه بر حامد کرزی، وزرای امور خارجه، امور داخله، دفاع ملی، معدن و رئیس عمومی امنیت ملی و فرمانده ارتش(لوی درستیز) و معاونانی از وزارت های دفاع و امور داخله و نمایندگانی از رسانه های آزاد حضور داشتند.
ساعت یک ونیم به وقت محلی وارد میدان هوایی استانبول شدیم. در مسیر هتل هم از خیابان ها و محیط دو طرف آن ها تصویر گرفتم، زیبایی و آبادی شهر و نظم و انتظام امور، توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند. رئیس جمهور و وزرا، در «قصر چراغان» که ساختمانی زیبا و تاریخی دارد و شماری دیگر از جمله گروه رسانه ای در هتل کنراد مستقر شدیم. این هتل نه طبقه نیز زیبا و جدید است. به محض حرکت به سمت هتل، اعضای بخش مطبوعات ریاست جمهوری که هماهنگی برنامه های گروه رسانه ها را به عهده داشتند به هر نفر یک عدد سیمکارت و سی لیر ترکیه کریدیت و دو عدد کارت شناسایی یکی برای اجلاس روز اول و دیگری برای اجلاس روز دوم دادند. مطابق کتابچه برنامه های سفر، ساعت پنج، آقای کرزی در اقامتگاه عبدالله گل با وی دیدار داشت. ما عصر برنامه خاصی نداشتیم. با حدیث در کابل و مادرم در قم تماس گرفتم. شامگاه به اتفاق اعضای گروه رسانه ها، بیرون رفتیم و نان شب را در یک رستورانت صرف کردیم. مصاحبه های کوتاهی نیز همانجا با اعضای گروه درباره ترکیه و اجلاس استانبول انجام دادم. در استانبول آنگونه که قابل مشاهده بود، حدود 98 درصد زنان بی حجاب هستند. زنان و دختران محجبه بسیار کم اند و به ندرت دیده می شوند. در اتاق شماره ۳۰۵ هتل، هم اتاقی من آقای راز محمد حیدری از روزنامه آرمان ملی بود که در روزنامه اصلاح هم کار می کند و از روزنامه نگاران باسابقه است و اصالتا از قندهار می باشد.
سه شنبه دهم عقرب، ساعت هشت و نیم صبح عازم قصر چراغان شدیم. قرارشد من و خوزن که دوربین عکاسی داشت، از آمدن عبدالله گل و دیدارش با حامدکرزی گزارش بگیریم اما رسانه ها را به اتاق ملاقات راه ندادند. آمدیم به جلسه ملاقات بسم الله محمدی، رحمن ملک و ادریس نعیم وزرای امورداخله افغانستان، پاکستان و ترکیه و تصویر گرفتم. جلسه مشترک شیرمحمد کریمی، اشفق کیانی و نجدت ازل فرماندهان ارتش سه کشور نیز دقایقی قبل شروع شده بود. با آقای کاکر از تلویزیون طلوع که دوربین نیاورده بود قرارگذاشتیم باهم کار کنیم و لذا بعد از جلسه فرماندهان ارتش سه کشور، با جنرال کریمی مصاحبه کردیم. بخش هایی از دیدار وزرای داخله ترکیه و پاکستان را هم ضبط کردم. در طول روز با ایمل فیضی سخنگوی رئیس جمهور و جاوید لودین معین وزارت امورخارجه هم مصاحبه هایی انجام دادیم. ششمین اجلاس سران سه کشور هم ساعت دو بصورت خصوصی و ساعت سه و نیم در حضور اصحاب رسانه برگزارشد. ساعت چهار امضای اسناد اجلاس و کنفرانس رسانه ای سران سه کشور برگزارشد. از صحبت های کرزی معلوم بود که مذاکرات دشواری را با آصف علی زرداری داشته است و اگر ابتکارعمل و تلاشهای ترکیه نمی بود بعید به نظر می رسید که در وضعیت بحرانی روابط کابل و اسلام آباد دیداری بین سران دو کشور برگزار می شد. اما در مجموع بیانیه نهایی نشان دهنده همکاری های مشترک سه کشور در زمینه های امنیتی، آموزش نظامیان و برگزاری مانورهای نظامی مشترک و برگزاری کمیسیون های مشترک سیاسی و پارلمانی بود. امروز در سرویس های خبری نیمروزی و شب تلویزیون تمدن از طریق تلفن گزارش اجلاس را دادم. شامگاه آقای عبدالکریم خرم رئیس دفتر رئیس جمهور در جمع مدیران رسانه ها آمد و ضمن مانده نباشی از کار تیم رسانه ای تشکر کرد و از اینکه افراد مناسبی در این تیم حضور دارند اظهار رضایت کرد و درعین حال گفت ایران هم تلاش داشت اجلاس سه جانبه سران افغانستان، ایران و پاکستان در اسلام آباد برگزار شود؛ اما ما که نمی خواستیم در این شرایط به آنجا برویم، حاضر بودیم این اجلاس در کابل یا تهران برگزار شود که تا بحال توافق نشده است. در همین زمان رحمن ملک وزیر امورداخله پاکستان که از قبل از ظهر، برای مصاحبه وعده داده بود، در لابی منزل اول هتل حضور یافت. با او گفت و گویی انجام دادیم. تاکید داشت که مراکز فعالیت نیروهای مخالف دولت افغانستان در داخل خاک افغانستان قراردارد. از بعضی مناطق هم نام برد. ساعت هشت به هتل کنراد برگشتیم و حدود هشت و نیم با تاکسی به میدان تقسیم (Taksim) رفتیم. محلی در استانبول که ظاهرا یکی از مراکز مشهور خرید است. نان شب را سوخاری خوردیم و تا ساعت ده به پاساژها رفتیم و لباس ها را دیدیم اما عمده همراهان چیزی نخریدند چون قیمت ها خیلی بالا بود. حضور مردم اعم از زنان و مردان در آن ساعت شب در این بازار بسیار زیاد بود؛ آنچنان که گویی ساعت ده صبح است. در بازگشت به هتل، نماز را خواندم و از تعدادی از مصاحبه های امروز، یک کپی هم به آقای کاکر دادم و حدود ساعت یازده و نیم خوابیدم.
چهارشنبه یازدهم عقرب، ساعت چهار و چهل دقیقه با صدای زنگ موبایل از خواب بیدار شدم. پشت خط آقای نظری از بخش خبر تلویزیون بود می خواست برای خبرهای صبحگاهی، در مورد اجلاس دیروز معلومات بیشتر و تازه تری کسب کند. درمورد بیانیه پایانی اجلاس سران سه کشور و کمیسون ها تخصصی، معلومات دادم. هنوز بیشتر از یک ساعت تا اذان صبح مانده بود. مجددا استراحت کردم؛ اما خوابم نبرد. ساعت هشت و نیم وسایل مان را جمع کردیم و اتاق ها را تحویل دادیم و با مینی بوس عازم قصر چراغان شدیم که امروز بازهم روز پرکاری را در پیش داشتیم. ساعت نه وزرای امورخارجه ترکیه و افغانستان در لابی منزل دوم قصر ابتدا از روسای هیات های نمایندگی شرکت کننده در اجلاس «همکاری و امنیت در قلب آسیا» استقبال کردند و سپس در بالروم قصر چراغان با حضور و سخنرانی حامدکرزی و عبدالله گل روسای جمهور افغانستان و ترکیه، اجلاس افتتاح شد. من از مراسم افتتاحیه این اجلاس تصویر گرفتم. بقیه اعضای گروه رسانه ای برای گشت و گذار بیرون رفتند. من و آقای کاکر ماندیم تا جریان اجلاس را دنبال کنیم و در صورت امکان با مقامات شرکت کننده در اجلاس مصاحبه کنیم. امروز با دادفر سپنتا مشاور امنیت ملی رئیس جمهور، معاون وزیر امورخارجه انگلستان، وزرای امورخارجه هند، پاکستان و ایران، نمایندگان ویژه اتحادیه اروپا و آلمان در امور افغانستان و سفیر امریکا در ترکیه درباره اجلاس و روابط افغانستان و پاکستان و نقش کشورهای دیگر در زمینه مسائل افغانستان، مصاحبه کردیم. دکتر علی اکبر صالحی وزیر امورخارجه ایران هم در سخنرانی خود در اجلاس و هم در مصاحبه با تلویزیون تمدن قویا با حضور نیروهای خارجی و پیمان استراتژیک افغانستان و امریکا مخالفت کرد. وزیر امور خارجه پاکستان خانم حنا ربانی کهر خواهان مذاکرات دوجانبه با افغانستان بود و طرفدار این نبود که کشور ثالث واسطه شود. ساعت چهار بعد ازظهر برنامه های اجلاس پایان یافت و با اعضای هیات، مستقیما عازم میدان هوایی استانبول شدیم. در مسیر میدان هوایی با اعضای گروه رسانه ای مصاحبه های کوتاه انجام دادم و نظرشان را درباره اجلاس استانبول پرسیدم و ساعت چهار و نیم که در کابل ساعت هفت شام و هنگام پخش سرویس خبری تلویزیون تمدن بود، در تماس تلفنی آخرین گزارشم را از استانبول درباره سخنان کرزی در مراسم افتتاحیه اجلاس و خلاصه ای از اظهارات مقاماتی که با آنها مصاحبه کرده بودم را دادم. ساعت پنج و نیم زمانی که آفتاب در استانبول در حال غروب بود، به سمت کابل پرواز کردیم و پس از چهار و نیم ساعت، در سی دقیقه بامداد پنجشنبه دوازدهم عقرب در میدان هوایی کابل فرود آمدیم و بدین ترتیب نخستین تجربه من در کار خبری در جریان یک سفر خارجی که برگزاری دو اجلاس مهم را دربر می گرفت پایان یافت. حالا مصاحبه ها و تصاویر سفر را در اختیار همکاران قرارداده ام تا پس از ترجمه و تدوین در شب های آینده از تلویزیون تمدن پخش کنیم. بیانیه بیست و سه ماده ای اجلاس استانبول را که به زبان انگلیسی بود در مسیر بازگشت در داخل هواپیما مرور کردم. بیانیه مهمی است.
در این سفر سه نکته برای من مهم جلوه کرد: اول، نقش رو به گسترش ترکیه در مدیریت بحران های منطقه ای که همین دو اجلاس، نمونه های آن است. دوم، اجلاس استانبول نخستین اجلاس مهم منطقه ای با حضور سازمان های بین المللی درباره افغانستان بود که در یک کشور اسلامی برگزار شد و نقش همسایگان افغانستان را در کمک به حل مشکلات کشور ما نسبت به گذشته بسیار برجسته تر ساخت. آیا این یک اقدام آرام و تدریجی برای عقب راندن ابرقدرت ها از منطقه ماست؟ و سوم، وضعیت خود ترکیه است. زیاد بودن تعداد زنان و دختران بی حجاب در استانبول که در عین حال از مراکز قدرت حزب اسلام گرای عدالت و توسعه است، مرا به این فکر فروبرد که جریان اسلام گرایی در ترکیه چه راه دشوار، پیچیده و طولانی را در پیش دارد.
پنجشنبه ساعت یازده به تلویزویون رفتم و ظهر در جمع مدیران، گزارشی از سفرم را به آنها دادم و شب در سرویس خبری ساعت هفت حضور یافتم و یک جمعبندی از اجلاس استانبول ارائه دادم.
جمعه سیزدهم عقرب، از هفت صبح تا دوازده و از دو و نیم تا شش بعد از ظهر در دانشگاه با دکتر فرجی ها کلاس داشتیم. قبل از ظهر سیاست جنایی درس داد و بعد از ظهر روش تحقیق. آقایان همت و شیخ احمدی هم گزارش هایی از برخی تحقیقات درسی شان ارائه کردند. بعد از کلاس، دانشجویان درباره پایان نامه ی شان با استاد مشورت می کردند. من هم همینطور. ساعت هشت ونیم شب به منزل آمدم.
شنبه برای من و همکارانم در تلویزیون روز پرکار قبل از ایام عید قربان بود. با این حال ساعت نه و نیم در دانشگاه به دیدار دکتر فرجی ها رفتم و بازهم درباره پایان نامه ام مشورت کردم و فرضیات تحقیق را مرور کردیم. ساعت یازده همراه تعدادی از مدیران تلویزیون به میدان هوایی کابل رفتیم برای استقبال از آیت الله محسنی که پس از عمل جراحی قلب در تهران به کابل بازگشتند. وجود چنین عالمی روشن بین و سیاستمداری هوشمند که در افغانستان مورد اعتماد شیعه و سنی است برای کشور ما واقعا نعمت بزرگی است. مراسم دعای عرفه را ساعت دو بعد از ظهر از حسینیه حوزه علمیه خاتم النبیین(ص) بطور زنده پخش کردیم و شامگاه پس از انجام آخرین هماهگی ها و امضای مجوزهای پخش ویژه برنامه های عید، با اخوی سعید به منزل آمدیم. خستگی سفر و درس های فشرده روز جمعه و سردی هوا، سبب سرماخوردگی من در دو روز اول عید شد؛ اما نتوانست مانع از این شود که با خانواده به دیدار دوستان، خویشاوندان و اقوام برویم.
عصر دوشنبه همگی با مادرم در قم تلفنی صحبت کردیم و عید را تبریک گفتیم. از دوری ما اظهار دلتنگی می کرد. ما هم دلمان تنگ می شود؛ نمیدانیم چه کنیم؛ نه آنها کابل می آیند و نه ما می توانیم پیش آنها در قم باشیم.
از دو شنبه شب، هوای کابل بارانی است و متناوبا با طروات خاص خودش می بارد.
ای باران ببار که قطرات زلال تو نوید بخش مهربانی خداوند است و ما تشنه کامان مهر اوییم.
گفتم گهگاهی چیزی بنویسم که شاید پیش و بیش از همه برای خودم مفید باشد. کوشش می کنم نوشته ای را برای نوشتن ننویسم. جهان ما جهان آیه هاست؛ هرگاه توانستم نشانه ای را ببینم، خوش دارم که ثبتش کنم شاید یک روزی به دردم بخورد.