هنر، زن و خشونت
علاقه
به «هنر» آنهم از نوع «متفکرانه» اش باعث شد که عصر امروز برای ساعتی پشت میز و
کمپیوتر و پایان نامه را ترک کنم و به مرکز هنری کاپیلا در همین نزدیکی
بروم. شماری آمده بودند و نمایشگاه مختصر عکس و اجرای یک نمایش زنده را
دیدیم. موضوع اصلی، خشونت علیه زنان در جامعه ما بود. نزدیک یک ساعت یک زن
هنرمند، سیلی به صورتش زد تا نمادی از خشونت شدید علیه زن در جامعه ما باشد
و البته براساس بیانیه ای که قبل از اجرا
ایراد شد و صحبت هایی که در بخش بحث آزاد شرکت کنندگان کرد، خواسته است
خشونت در تجارب شخصی خودش را در عرصه خصوصی ترین تا عمومی ترین مسائل، بدین
گونه ابراز کند.
خب تردیدی نیست که علیه زن در جامعه ما خشونت بسیار است و غمگینانه؛ اما چندنکته که در آنجا نیز در جمع بازدید کنندگان نمایش و نمایشگاه گفتم:
الف. خشونت در جامعه ما ریشه در جهل و خرافات و نظام تربیتی دارد.
ب. در جامعه ما، خشونت علیه زن و مرد وجود داشته و دارد. سیاه و سفید دیدن این موضوع منطقی به نظر نمی رسد. تا جایی که من در این 44 سال دیده ام و تاجایی که از گذشته های این جامعه میدانم، هر دو جنس بطور فجیع مورد خشونت قرار گرفته اند. اگر زنان در داخل خانه ها حقوق شان ضایع شده که متاسفانه شده، مردان هم در زندان ها و صحنه های جنگ شدیدا مورد خشونت قرار گرفته اند؛ یک نمونه اش همین چند روز پیش اعلان شد: 5000 شهید در زندان های رژیم کمونیستی و چندین برابر دیگر که هنوز از سرنوشت شان بی خبریم. اگر زنان و دختران مورد خشونت های روانی در کوچه ها و خیابان ها قرار گرفته اند و می گیرند که متاسفانه چنین است، مردانی که کاری پیدا نمی کنند و شبها با دست خالی به خانه می روند و شرمسار زن و فرزند می شوند یا کارهای سخت و سنگین و پر مشقتی را متحمل می شوند یا سالهای سال را برای کار در خارج کشور در غربت سپری می کنند و یا در دریای استرالیا و یونان غرق می شوند یا پسرانی که به عنوان «کودکان کار» شناخته می شوند، در خیابان ها و مستری خانه(مکانیکی)ها و کارگاههای کوچک و بزرگ این شهر شلوغ و شهرهای دیگر مورد خشونت های روانی و جسمی و جنسی قرار می گیرند تا نان آور خانه باشند هم، نمونه هایی از خشونت های روانی و جسمی شدیدی است که مردان و پسران متحمل می شوند. به هرحال، منظور مقابله نیست؛ بلکه منظورم سیاه و سفید ندیدن پدیده ناهنجار خشونت علیه انسان ها ست.
پ. در ایجاد ذهنیت مرد سالاری و ضایع شدن حقوق زنان توسط مردان، نقش تربیتی خود زنان چقدر است؟ طبیعی است که مرد سالاری یک امر ذاتی نیست؛ بلکه ناشی از تربیت و اجتماعی شدن است و چون بخش مهمی از این فرآیند در داخل خانه ها صورت می گیرد، نقش خود زنان، به نظرم اساسی است. من خودم مادران بسیاری را دیده ام در دور و برم که پسران خود را با ذهنیت مردسالار تربیت می کردند. متاسفانه انسان ضعیف و درجه دوم بودن خود را باور کرده بودند و هنوز هم بسیار اند چنین زنان و مادرانی! آیا بدون تغییر ذهنیت زنان نسبت به خودشان، امکان از بین رفتن مردسالاری و رفع خشونت وجود دارد؟ من فکر می کنم مسوولیت زنان و دختران تحصیلکرده و فهیم و متفکر در این زمینه مهم و کلیدی است.
خب تردیدی نیست که علیه زن در جامعه ما خشونت بسیار است و غمگینانه؛ اما چندنکته که در آنجا نیز در جمع بازدید کنندگان نمایش و نمایشگاه گفتم:
الف. خشونت در جامعه ما ریشه در جهل و خرافات و نظام تربیتی دارد.
ب. در جامعه ما، خشونت علیه زن و مرد وجود داشته و دارد. سیاه و سفید دیدن این موضوع منطقی به نظر نمی رسد. تا جایی که من در این 44 سال دیده ام و تاجایی که از گذشته های این جامعه میدانم، هر دو جنس بطور فجیع مورد خشونت قرار گرفته اند. اگر زنان در داخل خانه ها حقوق شان ضایع شده که متاسفانه شده، مردان هم در زندان ها و صحنه های جنگ شدیدا مورد خشونت قرار گرفته اند؛ یک نمونه اش همین چند روز پیش اعلان شد: 5000 شهید در زندان های رژیم کمونیستی و چندین برابر دیگر که هنوز از سرنوشت شان بی خبریم. اگر زنان و دختران مورد خشونت های روانی در کوچه ها و خیابان ها قرار گرفته اند و می گیرند که متاسفانه چنین است، مردانی که کاری پیدا نمی کنند و شبها با دست خالی به خانه می روند و شرمسار زن و فرزند می شوند یا کارهای سخت و سنگین و پر مشقتی را متحمل می شوند یا سالهای سال را برای کار در خارج کشور در غربت سپری می کنند و یا در دریای استرالیا و یونان غرق می شوند یا پسرانی که به عنوان «کودکان کار» شناخته می شوند، در خیابان ها و مستری خانه(مکانیکی)ها و کارگاههای کوچک و بزرگ این شهر شلوغ و شهرهای دیگر مورد خشونت های روانی و جسمی و جنسی قرار می گیرند تا نان آور خانه باشند هم، نمونه هایی از خشونت های روانی و جسمی شدیدی است که مردان و پسران متحمل می شوند. به هرحال، منظور مقابله نیست؛ بلکه منظورم سیاه و سفید ندیدن پدیده ناهنجار خشونت علیه انسان ها ست.
پ. در ایجاد ذهنیت مرد سالاری و ضایع شدن حقوق زنان توسط مردان، نقش تربیتی خود زنان چقدر است؟ طبیعی است که مرد سالاری یک امر ذاتی نیست؛ بلکه ناشی از تربیت و اجتماعی شدن است و چون بخش مهمی از این فرآیند در داخل خانه ها صورت می گیرد، نقش خود زنان، به نظرم اساسی است. من خودم مادران بسیاری را دیده ام در دور و برم که پسران خود را با ذهنیت مردسالار تربیت می کردند. متاسفانه انسان ضعیف و درجه دوم بودن خود را باور کرده بودند و هنوز هم بسیار اند چنین زنان و مادرانی! آیا بدون تغییر ذهنیت زنان نسبت به خودشان، امکان از بین رفتن مردسالاری و رفع خشونت وجود دارد؟ من فکر می کنم مسوولیت زنان و دختران تحصیلکرده و فهیم و متفکر در این زمینه مهم و کلیدی است.
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲ ساعت 20:5 توسط محمد رحمتی
|
گفتم گهگاهی چیزی بنویسم که شاید پیش و بیش از همه برای خودم مفید باشد. کوشش می کنم نوشته ای را برای نوشتن ننویسم. جهان ما جهان آیه هاست؛ هرگاه توانستم نشانه ای را ببینم، خوش دارم که ثبتش کنم شاید یک روزی به دردم بخورد.