ویرجینیا

راستی که حادثه دانشگاه ویرجینیا، تکاندهنده و شگفت انگیز است. چطور ممکن است در یک محیط علمی توسط یک دانشجو، چنین حادثه ای رخ دهد؟ علت چیست؟ جنون؟ نظام اجتماعی؟ نظام تربیتی؟ خوش می شوم نظر دوستان را هم  در این باره بدانم. آخر این هم یکی از هزاران رویدادی است که در این حوالی اتفاق افتاده است و تامل برانگیز. مگر نه؟ شما چه فکر می کنید؟

او می داند

 

أ‌.        دیروز در وبلاگ « غریبه» جواد جان – که در فرنگ است و مصروف تلمذ – خواندم که نوشته بود:

بی خود نیست که آمریکایی ها به دنیا حکومت می کنند، چون می دونند دارن چی کار می کنند امروز اولین امتحان آمریکایی ام رو دادم. فقط باید اولش حسابی فکر کرد و بعد جواب در چندخط کوتاه قابل حله. به این می گن روش درست امتحان گرفتن.

 

ب‌.   دیشب در جلسه تربیت اسلامی که یک شب در میان با اشتراک شماری از دوستان در منزل ما در کابل برگزار می شود، رسیدیم به اصل دهم منشور عقاید امامیه، اثر آیت الله جعفر سبحانی که:

« جهان، کلاً و جزءاً، پدیده ای هدایت شده است و هر موجودی، در هر مرتبه که هست، به فراخور حال خویش از هدایت عام الهی برخوردار است. ربّنا الذی اعطا کلّ شیء خلقه ثم هدی.»

بحث ها کشیده شد به اینجا که همه موجودات عالم و تمام جانداران و به ظاهر بی جان ها، همه و همه براساس هدایت منظور شده، مسیر تکاملی خلقت را می پویند و اگر آدمی می دانست که راه استفاده درست از طبیعت کدام است، به جای تطبیق دادن طبیعت با نیازهای خود، به تغییر دادن ناشیانه آن نمی پرداخت و اینهمه خسارت به بار نمی آورد و اینقدر انسان را به رنج نمی کشید و او را در زمین زندانی نمی ساخت. اساس مادیگرایی منجر به علم زدگی منتهی به ماشینیزم منتج به آسیب های بی شمار به روح و روان آدمی و تخریب محیط زیست و صدمه زدن به لایه ازن، در تفکر منفعت جویانه مغرب زمین است و محصول بارز آن، امروز امریکاست.

ج. امریکا چگونه بر جهان حکومت می کند؟ آیا به راستی امریکا می داند که چه می کند؟ امریکا همان ممتازترین فراورده مادیگرایی و علم گرایی مغرب زمین است، که چونان هیولایی وحشتناک – که تنها در  افسانه ها و داستان های تخیلی از آن ها نام برده می شود – آرامش و آزادی انسان ها را در چهارگوشه جهان تهدید کرده است. اگر امریکا می دانست که چه می کند، به راستی که حق حیات میلیون ها انسان در سراسر جهان « وتو» نمی شد!

     اشتباه نشود که انحراف امریکا از اصول، در عرصه سیاست بین الملل، تنها جزیی کوچک از ندانسته های اوست و بزرگترین ندانسته هایش در درک مفهوم واقعی علم و انسان نشناسی «اومانیسم» است.

د.  چقدر خوب بود انسان طبیعت را می شناخت  و قدر علم را می دانست و هدف آن را می یافت. چقدر خوب بود انسان که خدا را خالق خود می داند، او را تدبیرگر هستی هم باور می کرد و راهنمای برگزیده او را به پس پرده غیبت نمیراند و ....

 

شرب مدام

یا ذاالمنّ و العطاء

یا ذاالجود و السّخاء

یا ذاالالاء و النّعماء

یا ذاالعهد و الوفاء

این ها صفات جمیله حضرت سبحان است که بر نعمت بخشی های ظاهری و باطنی و وفاداری او بر وعده ها اشارت دارد.

من در اوایل امسال قصد داشتم در پیام تبریک سال نو به دوستان، سوالی را هم از آنها بپرسم که خدای خوب و مهربان، در سال گذشته با آن ها چه کرده است؟ می دانید که ما هر لحظه به او متصل، و محتاج فضل و نعمت و هدایتش هستیم؛ اما شاید کمتر پیش می آید که به این ها توجه کرده باشیم، و از رهگذر آن، رابطه خود را با او بهبود بخشیده باشیم.( اگر کسی این کار را کرده باشد، لذت صعود در ارتفاعات بندگی را هم حتما چشیده است.)

با اینکه در اواخر نخستین ماه بهار قرارداریم، اما هنوز فرصت باقیست؛  خوب فکر کنید و پیدا کنید که در سال گذشته، خدای بزرگ به شما کدام نعمت ها را عطا نموده که بیش از همه برایتان جالب و مهم بوده است؟ و اگر مناسب دیدید، چه خوب که ما را هم از آن ها بی خبر نگذارید.

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما   

 

چراغ

حکایتی از بایزید بسطامی

نقل است که شیخ را همسایه ای گبر بود و کودکی شیرخواره داشت و همه شب از تاریکی می گریست، که چراغ نداشت.
شیخ هر شب چراغ برداشتی و به خانه ایشان بردی، تا کودک خاموش گشتی.
چون گبر از سفر باز آمد، مادر طفل حکایت شیخ باز گفت. گبر گفت: "چون روشنایی شیخ آمد، دریغ بُوَد که به سر تاریکی خود باز رویم".
حالی بیامد و مسلمان شد.

خبر

از واقعه ای تو را خبر خواهم کرد

وان را به دو حرف مختصر خواهم کرد

با عشق تو در خاک نهان خواهم شد

با مهر تو سر ز خاک بر خواهم کرد

                            ابوسعید ابوالخیر 

تاثیر گذاری بر شرایط؛ آیا ممکن است؟

آیا تاثبر پذیری انسان از شرایط به معنی اضطرار او در برابر آن است؟ آیا این امکان نیز در وی هست که در قبال فشار شرایط ایستادگی کند و رنگ نپذیرد؟ و حتی در حدی فراتر، بر شرایط اجتماعی تاثیر نیز بگذارد؟ آیا این ویژگی؛ یعنی تسلیم نشدن در برابر شرایط و تاثیرگذاری بر آن، جلوه ی بارز اختیار انسان است؟

 هنگامی که این ویژگی در آدمی رخ می کند، حالات او ماهیت سایه ای ندارد که از بیرون در وی افگنده شود؛ او در این حال، ادامه ی شرایط نیست؛ بلکه حدی است بر شرایط. انسان با این ویژگی، هرگاه در شرایط مادی فقر یا غنا قرارگیرد، در قبال فشار حاصله از این شرایط، ایستادگی می کند؛ او به هنگام غنا از دلدادگی سر باز می زند و به هنگام فقر از دلمردگی. این معنا بیانی از « زهد» است: زهد آن است که اگر چیزی از کف نهادی، یأس به دل نگیری و اگر به کف آوردی، دل نسپاری.

در شرایط اجتماعی نیز همین مقاومت می تواند ظهور کند و در این صورت، فرد با حضور در شرایط  اجتماعی معیّن، سرایت پذیری نشان نخواهد داد:

« یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرّکم مَن ضلَّ إذ اهتدیتم»  مائده: 105

« ای ایمان آوردگان، به خود بپردازید که اگر هدایت یابید، گمراهان به شما آسیبی نتوانند زد.»

و چنین است که بسا فردی در میان غافلان باشد، اما در شمار ذاکران درآید.

البته این ویژگی، اختصاصی به انسانهای هدایت یافته ندارد؛ گمراهان نیز حاصل مقاومتی در برابر هدایتند و بلکه باید گفت که آدمیان غالباً در برابر هدایت مقاومتر بوده اند تا در برابر ضلالت. قرآن اشاره دارد که امت ها چگونه در برابر دعوت پیامبران، انگشت در گوش می کردند تا نشنوند و چگونه به هر بارقه ی تازه ای از هدایت، چشم می بستند تا نبینند.

مقاومت در وجه بر تر خود به تاثیر گذاری بر شرایط منجر می شود و آدمی دست به تغییر آفرینی در موقعیت می برد، رسولان همین رسالت را بر عهده داشتند و هرگاه کسانی که دست به طغیان می زدند و فساد می گستردند، آنان برای مهار زدن به طاغیان گسیل می شدند. دراین دیدگاه، انسان موجود خلاق، مبدع و مبتکر است که مظهر تغییر و دگرگونی در محیط خود تواند بود و البته این خصیصه نیز تنها از آن هدایت یافتگان و صالحان نیست؛ اگر اینان سستی ورزند، بی شک آنان شرایط را آنچنان که می خواهند تغییر توانند داد ( و البته در اینجا سخن در باب غایت نهایی امر نیست ).

حال نگاهی به خود و محیط بیندازیم و تاثیر پذیری ها و تاثیرگذاری ها را اجمالا بررسی کنیم و ببینیم که در ابتدا چگونه می توانیم تاثیر پذیری خود را از شرایط نادرست کاهش دهیم و متقابلا تاثیرگای را افزایش دهیم. به نظر شما آیا این انتظار از خود، زیادی است؟

 

«نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، دکتر خسرو باقری، صص 104 و 105 بااندکی تغییر»

من و او

وصل تو کجا و من مهجور کجا       دردانه کجا حوصله مور کجا
هر چند ز سوختن ندارم باکی       پروانه کجا و آتش طور کجا

                                                                              ابوسعید ابی الخیر

تغییر ظاهر

شاید هیچکس را نتوان یافت که نخواهد رفتار خود را بهبود بخشد- از آن رو که انسان به حکم انسان بودن خواهان کمال است - اما شاید اکثر ما دچار این مشکل باشیم که چگونه می توانیم رفتار خود را بهبود بخشیم؟

در نظام تربیتی اسلام، روشهایی توصیه شده است که می تواند در این زمینه راهگشای ما باشد. یک روش، تلقین به نفس است.تلقین به نفس به این معناست که از طریق به زبان آوردن سخنی معین، تغییری به مقتضای آن در ضمیر پدید آید.چه بسیار حالات درونی منفی که در پس گفته های بی مقدار، در دل می رویند و چه بسیار از همین گونه حالات که با داس سخن از صفحه دل درویده می شوند. ذیلا به چند نمونه اشاره می کنیم:

  • امام صادق(ع): وَلا تخاصِموا النُاسَ لِدینکم فَاِنَُ المخامَصَة ممرِضَة للقلب؛ برای دفاع از دینتان، با مردم نزاع و مشاجره لفظی نکنید؛ زیرا این کار، دل را بیمار می کند. ( در قرآن پیشنهاد شده است به جای این گونه نزاع و مشاجره، جدال احسن صورت گیرد.)
  • در روایتی مشابه، اشتغال قلب و پدیدآمدن حقد و نفاق در پی آن به عنوان میراث مشاجره ذکر شده است.
  • امام صادق(ع): انظر ان لا تکلمن بکلمةبغی ابداً و ان اعجبتک نفسک و عشیرتک؛ بنگر که هرگز حرف زوری از دهانت خارج نشود، گرچه از قدرت خودت و قدرت خوشاوندانت مطمئن باشی.
  • اگر زبان بر این ناراستی ها نگردد، قلب از آلایش مصون می شود و از این روست که فرموده اند: " ان الصمت باب من ابواب الحکمه؛ سکوت، دری از درهای حکمت است.  

    می بینید که با بکاربستن این فنون، چه آسان می توان رفتار خود را بهبود بخشید، مگر نه؟

 

نامه یک دوست

 
 سید عباس، یکی از دوستداران رشد است. او دیروز نامه ای به من نوشت و سوالاتی را مطرح نمود. مناسب دیدم متن نامه ایشان و توضیحاتی را که نوشته ام اینجا بگذارم که ذیلا تقدیم می کنم:
 
با سلام خدمت اقای رحمتی
خیلی تشکر از اینکه اینگونه مقالات را تهیه و نشر میکنید.
چند مطلب را که در ذهن من مشکل ایجاد میکنه خواستم برای شما بگم امیدوارم که اگر جوابی باشد برایم بگویید
اول بحث خود رشد هست به نظر من کارهای رشد کاملا سلیقه ای و احساسی هست. چون بعضی از دوستان انرژی دارند و یک دفعه حالا یا الهامی میشود یا جرقه ای زده میشود میخواهند کاری انجام بدهند ، تیمی بوجود می آید و کار شروع میشود بعد از یه مدت که این انرژی تموم همان سنگی که در رودخانه هست می ایستد و در همانجا متوقف میشود.
بعد از مدتی هم جلسه ای برای اسیب شناسی شاید برگزار شود بعدش هم به امان خدا
دوما یکی از شعارهای رشد بحث رشد افراد میباشد که فکر میکنم رشد اصلا رابطه ای با بعضی اعضا ندارد چه به برسد به اینکه بخواهد روی رشد انها کار کند
و یک سوال دیگر هم داشتم که همیشه مرا مشغول خود کرده است .
سالیان سال پیامبران برای بیدار کردن فطرت انسانی آمده اند ورفته اند ، همچنین احادیت و آیات در مورد بحث خود شناسی و خداشناسی موجود میباشند مثل اینکه میگوید در آفریش زمین و اسمان بنگرید یا در آفرینش و خلقت خود بنگرید که جه موجودی هستید آیا مگر این نیست که خدا شناسی با خود شناسی شروع میشود به نظر من قبل از خدا شناسی باید خودمان رابشناسیم که مشت نمونه خروار هست.
از سوی دیگر در تمام اعصار توصیه شده است که علم بیاموزید و این علم عام میباشد
و از سوی دیگر بعضی از کارها را مستقیم نمیشود انجام داد باید یک علت و معلول دیگری در میان باشد تا آن کار انجام گیرد خوب برای رشد فکری اخلاقی ودینی افراد به نظر من تنها با اشاره مستقیم نمیشود کار کرد باید ابزارهای دیگری استفاده شود
شکر خدا دین اسلام دین جامع الشمول میباشد و در آن خوشبختی همه افراد در نظر گرفته شده است
به عنوان مثال از لحاظ پزشکی ببینید که هزار سال قبل گفته شده که مسواک کنید ، در حالیکه بعد هزار سال تازه متوجه میشوند که تأثیر این عمل در عوامل مادی چیست و همچنین بحث روابط بین زن و مرد خودتان میداند که اسلام بسیار در این امر تأکید دارد.
چندی قبل یک مطلب پزشکی را میخواندم در مورد یک دست آورد بزرگ دانشمندان اروپایی در کاهش میزان آلودگی ایدز و مطالعه انها ، چیزی که برایم خیلی جالب بود این مطلب میباشد که آنها گفته اند ختنه باعث کاهش ابتلا به ایدز میگردد.
از سوی دیگر اسلام دین تک بعدی نمیباشد همانطور که میدانید ائمه هر کدام در یک بعد تخصص داشتند مثلا یکشان بسیار جنگ اور بود یکی در امور سیاست قوی بود یکی خانه نشین بود ، یکی فقط در مسجد بود ، یکی فقط تدریس میکردد یکی از علم فضا و زمین خبر داشت یکی ....
که معلومات شما بیشتر از من میباشد
چرا رشد که خود را موظف به اجرای شئونات دینی و پیاده سازی جامعه دینی میباشد فقط به یک امر اکتفا میکند
اگر معنی اسلام این هست که فقط بشنیم نماز بخوانیم روزه بخوانیم نگاه به نامحرم نکنیم
خوب این را کفار در دوران پیامبر نیز از او میخواستن و همچنین از ائمه نیز چنین میخواستن حال به نظر من شما که میخواهید اسلام را ترویج کنید به نظر من با یک تک بعدی برخورد کردن نمیشود کاری کرد.
خوب آقا جان امیدوارم که یک روشنی برای من بپرتید
متشکر میشوم
راستی یک سوال شخصی دلیل اینکه شما رفتید به تمدن چیست ، دلیل مادی یا معنوی ؟
 
پاسخ نامه:
 

جناب عباس آقای عزیز!

سلام و صفا و محبت.

1-     از شما بسیار سپاسگزارم که به موضوعات مربوط یا ناشی از رشد، توجه نشان دادید و دغدغه هایتان را مطرح نمودید.

2-     یقینا سلیقه و احساس در اعمال انسان تاثیر مهم دارد و مبنای بسیاری از کردارهای او می شود. تا این حد نه تنها مذموم نیست ؛ بلکه رفتار فاقد احساس و سلیقه هم در موارد زیادی، بی ارزش تلقی می شود. آنچه مهم است این است که احساس و سلیقه توسط اندیشه و تعقل باید به سمت صحیح هدایت شود. اگر احساس نیاز به خواندن یک کتاب یا احساس نیاز به تفریح و امثال این ها، با تعقل و برنامه، هدفمند شود و با روشی درست به کارگرفته شود، به نظر شما ایرادی دارد؟

در رشد گاهی کاری شروع شده و پس از مدتی ادامه نیافته است. دو دلیل دارد: یا کار در همان حد تعریف شده و جمع، نیازی به ادامه آن احساس نکرده است؛ یا ضرورت به ادامه کار بوده است؛ اما به گفته شما انرژی لازم برای استمرار آن کار، وجود نداشته است. زندگی طبیعی ما و شما مشحون از این گونه رفتارهاست. مگر نه اینکه گاهی در یک زمینه تصمیمی اتخاذ می کنیم؛ اما پس از مدتی نیروی لازم برای ادامه دادنش را نداریم و با علم به ضرورت موضوع، آن را ادامه نمی دهیم؟ اگر زندگی شخصی خودمان را در یک یا چند روز مشخص، با دقت مورد توجه قراردهیم، به احتمال بسیار به موارد متعددی از این گونه رفتارهای نا تمام بر می خوریم. و رشد هم مجموعه ای از همین آدم هایی است که زندگی طبیعی را سپری می کنند. اگرچه باید بررسی شود که آیا ما در شرایطی هستیم که زندگی معمولی داشته باشیم یا اینکه لازم است برحسب ضرورت نوع دیگری از زندگی را برگزینیم که شرایط و ملزومات خودش را ایجاب می کند و در آن صورت انرژی ها متمرکز و متراکم می شود و احتمالا آثار بهتری هم پدید می آید.این وظیفه همه ما و شماست که برای درک درست از وضعیت زندگی و نحوه آن، مجاهدت کنیم.

3- برای ارزیابی کارها، بررسی آن ها در طول زمان صحیح تر است و به صواب نزدیک تر.در زمینه رشد افراد، لازم است این موضوع را در طول زمان وجود رشد، بررسی و ارزیابی کرد. در این مورد، هم کارهایی شده است و هم کافی نبوده است و هم یقینا کوتاهی هایی شده و هم این کار رشد، رافع مسوولیت خود افراد در این زمینه نیست. من هم با شما موافقم که با شماری از دوستان ارتباط کم تر بوده است؛ اما این را هم نباید فراموش کرد که ارتباط دو طرفه است و مسوولیت دوجانب. در این مورد، هرکس اقبال بیشتری به ارتباط نشان داده است، از ثمرات آن نیز بیشتر و بهتر بهره مند گردیده و یا بهره رسانده است.

4-     دوست عزیز! درمورد اهمیت خودشناسی، اولویت کار غیر مستقیم در امور دینی و اهمیت جامع نگری در برنامه ها و کارها من نیز کاملا با شما موافقم. در این زمینه ها نیز، بررسی موضوع هم در طول زمان حیات رشد و هم به معلومات بیشتر ضرورت دارد. شاید بیشترین وقت رشد به کار در زمینه خودشناسی صرف شده باشد و نیز به توجه به جامع نگری در تخصص ها و توانایی ها و کارها. به نظرم مورد اخیر، با نگاهی اجمالی به رشد، به آسانی قابل درک است – ازجمله، ساحات تخصص افراد و ساحات  و روش های کاری آن ها - . اما در عین حال، کارها و روش ها خالی از عیب و نقص نبوده است، که شناسانده آن ها و کوشش در رفعشان وظیفه ای ست همگانی.

5-     درمورد سوال شخصی شما، اگر مرا با « رشد» پیوندی ست، پاسخش روشن است.

 

واکنش سریع!

 

از دیروز که مطالبی راجع به برنامه مطالعاتی تربیت اسلامی – کار گروهی اندک از یاران رشد - برای تعدادی از دوستان ارسال نمودم، و امروز توضیحی بر آن افزودم، در مدتی کوتاه 10 تا ایمیل از آنها دریافت کردم. این مقدار واکنش کنجکاوانه و سریع و پی درپی را انتظار نداشتم. این جمع چه در دل و اندیشه دارند که اینچنین مرا غافلگیر کردند؟

رویش

   

یا انیس من لا انیس له!

یا حبیب من لا حبیب له!

اینها زیباترین کلمات عالم هستی اند؛ و بزرگترین دستاورد هستی من، خواندن و شنیدن و زمزمه کردن آنهاست؛ و حس کردن و فهمیدن شان، والاتر و بالاتر از آن است که از عهده من برآید. در هر صورت، بسیاری چیزها هر روز در دور و بر ما رخ می دهند که نشانه های اراده اویند؛ و اگر اندک تاملی باشد، همگی اشاراتی به عمق وابستگی های ما به او. این وبلاگ بیش و پیش از همه شاید فرصتی باشد برای خود من تا اندکی از هزاران نشانه ها را اگر دریابم، ثبت کنم و برای مرور در لحظه های غفلت، آن ها را در اختیار داشته باشم.